او نیز تنهایی را حوالتم کرد، پس تا نهایت و غایت در تنهایی غوطه می خورم . . .
از تنهایی چه تصویری در خود دارید؟
در واژه نامه ی هستی شما برای تنهایی چه توصیفی نقش بسته است؟
کاش دلیل نبودن او را می فهمید، کاش می توانست بداند که چرا انتخاب او نبودن است.
خود را در پوسته ی تنهایی مخفی کرد تا اینکه با پدیدار شدن خود، تنهایی محبوبش را از اوج فرو نکشد، آخر نمی خواست در انتخاب او دخالت کند، با سرایش آهنگ سکوت غرق لذت می شد از اینکه فرصتی است تا او با آرامش و در هماهنگی اجزا تصمیم بگیرد، نمی خواست سبب بودن یا نبودن محبوبش باشد.
اگر محبوب بودن گزید، او در این بودن با محبوب تنهاست و اگر نبودن را پیشه کرد، او در فراقش بس تنهاست.
لیک چه اندازه دیوارهای کلبه ی تنهایی من برای در آغوش کشیدن هم بی تابند، آری بی صبرانه سوی هم می شتابند و هستی مرا در میان خود می فشارند، گویی غافلند که من در میانشان تنها مانده ام . . .
تنهایی اگر حاصل خواست معشوق باشد مانند وصال، شیرینی دارد. شیرینی در پس ظاهر تلخ و پر آزار، چه قدر انسان در بلعیدن این تلخی جسور می شود. چه قدر نوشیدن این تلخی، گوارایی دارد. گوارا از اینکه این تلخی را برای خاطری نازنین در وجودت مهمان می کنی.
کاش قلب تپنده از مهرش، آهنگ سکوت مبهم و دل آزار این تنهایی پر شوکت و لذت را می شکافت.
همچنین می توانید در باکس زیر دیدگاه های ارائه شده را ببینید و دیدگاه خود را نیز درج نمایید.
سلام
ممنون از حضورتان
شاد باشید
مرسی که اینجایی
تنهایی وقتی تو وجود آدم رنگ می گیره که حس خلا و پوچی تیاز یه انگیزه رو ، نیاز به دوست داشتن و نیار به خوب زندگی کردن رو از آدم بگیره ... تنهایی وقتی معنی میده که حس کنی بی حضور اون توان هیچ کاری رو نداری و هیج چیز رنگ و بوی واقعی خودش رو نداره ...
+ ممنون که سر زدی . خوشحالم کردی :)
اما تنهایی وقتی قشنگه که شور آفرین و نیرو بخش باشه.
تنهایی وقتی به اوج می رسه که نفس بشه یعنی با هر نفس اون خلایی که می گی رو حس کنی و با این حال همه چیز رنگ و بوی تازه ای پیدا می کنه رنگ محبوب. این تنهایی میشه معنا بخشو پویا.
شاد باشی