حتی سوسوی یک ستاره را هم نمی توانستم ببینم، بی قراری مانعم بود برای انتخاب.
چه باید می کردم؟ آیا می شد صبر کرد؟ یا باید غرق تفکر، پی چاره ای می گشتم؟
در آن آبادی پر از ویرانی که رنگ یک آرام بخش حتی پیدا نمی شود و مسکّنی برای دردهایت نمی یابی و وجودت سخت تمنای نوشدارویی دارد، برای من اینگونه است که انگار صدای سنگینی را کوبنده بر جانت می بینم.
آری آنگاه که وجودت آراسته ی صورت نیایش و شوکت پرستش می شود در ذهنم می گذرد که چه پتک بی رحمی در خرابی های اعصابت فرود می آید و آزارش مهمان دل من . . .
راستی چه قدر در زینت آن کتاب و آن رنگ ماورایی زیبا و جاودانه ای . . .
اما همچنان پیکره ی ظلمت، غرور دیده هایم را زیر دستان تارش خرده می گیرد. یعنی دیده هایم موسی گونه نیست یا این وادی از حضور نور آتش پر فروغ خدای موسی خالی شده؟
تا بانگ مسیحای سحر چیزی نمانده و هنوز من رو به آتیه در تاریکی شش سوی اتاقم به دور از هیاهوی مردگان بیرون به دنبال خودم می گردم.
همچنین می توانید در باکس زیر دیدگاه های ارائه شده را ببینید و دیدگاه خود را نیز درج نمایید.
مرسی سر زدی.پستت رو خوندم.من نمیتونم بگم تو کدوم مسیر قرار دارم چون گم شدم.شاید سوسوی ستاره ها این نوید رو بهم میداد که هنوز زنده ام
گاهی ستاره ها هم از عرصه میرن تا تنهای تنها بمونیم اون وقت پیدا کردن گم شده تنها چیزیه که می تونه دوباره حس بودن رو به آدم برگردونه.
ممنونم
ببخشید ولی میخوام نظر و سوالات نگارشی و ادبیمو بگم، البته پیشاپیش معذرت میخوام اگه جسارت میکنم:
«رنگ آرام بخش» هم نیست یا «رنگ آرام بخشی» هم نیست؟
»برای من اینگونه است« یه جورایی نچسب میزنه به جمله ای که نوشتی.
تو این مورد زیاد مطمئن نیستم که چی میگم! ولی به نظرم اگه بتونی یه کلمه ی بهتر به جای »پتک« جایگزین کنی فک کنم بهتره. کلا هم اون قسمت جمله رو و هم همون ادامه ی «برای من اینگونه است» رو نفهمیدم. شاید از نفهمی من باشه ...
بقیه طوفانی بود! موفق باشی
اوه خیلی خیلی مرسی واسه توجه و تذکرایی که دادی.
آرام بخش صفت برا رنگ نیست یعنی نمی خواد بگه رنگی که آرام بخش باشه وجود نداره بلکه می خواد بگه اثری از چیزی که آرام کننده هست مثلا یک قرص مسکن یا آرام بخش نیست.
در آن آبادی که رنگ آرام بخش هم نیست
یعنی
در آن آبادی که آرام بخش وجود ندارد.
خوب قبول دارم تو نگاه اول امکان رفتن ذهن به سمت دیگه ای هستو گنگی داره.
برای من اینگونه است پریده اون وسط که فقط بگه شاید واقعا این طور نباشه فقط در دید من اینطوره.
بعد از اینگونه می خواد بگه وقتی تو غرق اون حالت هستی من گمان می کنم که در تو غوغاست و درگیری عظیمی جاری.
و انگار مدام چیزی مثل پتک درحال کوفته شدن بر توه.
بازم مرسی بابت نگاه آکنده از طوفانت . . .
مرسی که سر زدی ..
wow چقدر ادبی در حیطه نظر دادن من نیست
اما از اینکه دنبال خودت بگردی به خودت برسی قشنگه
انسان ها بسیار خودشون پیچیدن
چی گفتم :ی
مرسی که اومدی عزیز
آره پیدا کردن با خودش یه شیرینیه ممتد داره که تنهات نمیذاره
ســــــــــــلام
من آپــــــــــــــــــــم
سلام
مطالب وبلاگت واقعا منو متعجب کرد چون تاحالا هیچ جایی اینجوز مطالب زیبا و تفکر برانگیز ندیده بودم.
مرسی از زحمات و مطالب بی نظیر شما دوست عزیز
یا علی
خوش اومدی به هستی
مرسی که اینجا هستی
خوندم
نظر دادم
پس هستم
هستی پس عزیزی
سلام مهرداد جون مرسی اومدی و نظر دادی
در ضمن بچه خواهرمو ماچ کردم
http://zeregharchesabz.blogfa.com
ممنون که نگاهتو مهمون این ناامیر ناسبز کردی
دوباره سلام دوست با محبتم
همیشه به وبلاگ زیبات میام
ونوشته های زیباتو میخونم
بازم ممنونم از لطفت
http://zeregharchesabz.blogfa.com
دربش همیشه گشاده و ورودیش تمناگره
sahar ghahan ke shabnam ayati az pak budan ra be gholha hediye mibakhshad be an mehrabe pakash arezu kardam barayat:
khub didan
khub budan
khub mandan ra
omidvaram hamishe movafag bash
kash beduni chegad fogolade minevisii
آرزو هایت از تابش آینه ی منشوری بودن هزاران بار سرشار از هزاران رنگ سوی خوبی هستیت.
شما هم موفق باشی و مرسی از نگاه فوق العاده ات
سلام .ممنون که به وبم اومدی برای تبادل لینک آدرس لوگوی من که تو وبسایتم هست رو بذار و اطلاع بده که لینکت کنم
من گشتم..نبود چاره ای، مهرداد.
چاره نیست جز گشتن
آی زان روی که حیرانم
من خانه نمی دانم
کو خانه ؟ نشانم ده
من خانه نمیدانم
فریاد
فریاد
فریاد
فریاد که از این حالت فریاد نمیدانم
خانه همینجاست
بودن خانه ی منست
و خانه ی تو
سلام عزیز
نجوایی زیبایی بود و دل نشین از معبود گفتن و خواست زیباترین بیان هاست دلها رو پر برکت میکنه
زیبا بود و احسنت به این قلم زیبا
او زیبایی را در رنگ و بویش هم جاری می کند . . .
امان ازسرگشتگیهای انسان که آزارمان میدهد و گاه چنان جگرها را میخراشدکه نگو و نپرس... امیدکه در این سرگشتگیها خویش را بازیابیم و در راه یافتن به مقصد برسیم. به امید دیدار پیرمرد!! پیرمرد رو از روی شوخی گفتم .. به دل نگیر
اما چه خوش است سرگشته اش بودن . . .
فقط می تونم بگم یباست
وقتی یک نوشته ای زیبا باشه نباید حرفی زده بشه
پس سکوت میکنم
فقط سکوت
ممنونم مهرداد جان
عالی بود عزیزم
مرسی از سکوت پر سخنت
سکوتت نوایش را می رساند مرسی مهربون
من جدا با این فونت مشک دارم !!! آخه چرا اذیت می کنی این همه فونت عادی وجود داره بخدا چشم آدم در میاد ... یه فکر بکن این هشدار بودا :)
سلام
قشنگ بود
و....!
فقط همین...!
ممنون که خبرم کردی
منتظر آپهای بدیت هستم
خوش باشی
سلااااااااااام........
بسی لذت بردم...........
نگفتی با چه عنوانی بلینکمت؟؟؟؟؟؟
راستییییییییی.......
´´´´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶
´´´´´´´¶¶´´´´´آپ کردم ´´´´´´¶¶
´´´´´¶¶´´´´´´ بدو بیا ´´´´´´´´¶¶
´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶
´´¶¶´´´راستی نظر یادت نره هااااااا´´´´¶¶
´´¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶´¶
´¶´´´´´´´´´´´´´´´´¶´´´´´´´´´´´´´¶
´¶´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´´´´´´´´´¶
´¶´´´´´´´´´´´´¶¶´¶´´´´´´´´´´´¶´´´¶
´¶´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶´´´´´´´¶¶¶¶´´´´¶
´¶´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´¶¶´´¶´´´´¶
´´¶´´´´´´´´¶¶¶¶¶´¶´´´´´¶¶¶¶¶¶´´´¶
´´¶¶´´´´´´´¶´´´´´¶´´´´¶¶¶¶¶¶´´´¶¶
´´´¶¶´´´´´´¶´´´´¶´´´´¶¶¶¶´´´´´¶
´´´´¶´´´´´´¶´´´¶´´´´´¶´´´´´´´¶
´´´´¶´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´´´´¶´´¶¶
´´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶´´¶
´´´´´¶¶¶´´´´´´´¶¶¶¶¶´´´´´´¶
´´´´´´´´¶¶¶´´´´´¶¶´´´´´´´¶¶
´´´´´´´´´´´´¶¶´´´´´¶¶¶¶¶¶´
´´´´´´´´´´¶¶´´´´´´¶¶´¶
´´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´´´¶´¶¶
´´´´´´´´´¶´´¶¶´´´´´¶´´´¶
´´´´¶¶¶¶¶¶´¶´´´´´´´¶´´¶´
´´¶¶´´´¶¶¶¶´¶´´´´´´¶´´´¶¶¶¶¶¶¶
´´¶¶´´´´´´¶¶¶¶´´´´´¶´¶¶´´´´´¶¶
´´¶´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´´´¶
´´´¶¶´´´´´´´´´¶´´´¶´´´´´´´´´´¶
چه بزلگ شده. نازی نازنازی
سلام عزیزم
خوبی؟
مرسی که اومدی
شمع معلمه خوبیه اما کاش اون کسی که براش آدم آپ می شه ارزشش و داشته باشه
بازم بیا پیشم
خوبم
شمع در هجر جهان سوز می شه به قول حافظ
خاموشی پیشه ی آدمهاست چرا که شاید با سکوت بتوان کاری از پیش برد.
ممنون که اومدید.
به شرطی که سکوت کارساز باشه و از رو آگاهی نه ناشی از جهل و غفلت
ممنونم از بازدیدت دو باره بیا وروی تبلیغات من کلیک کن
دنبال خودم می گردم.....
زیبا بود آنچه از دل بر آید لاجرم بر دل نشیند...
حوالی ما هم سری بزنید مهرداد عزیز...سبز باشید واهورایی
زیبایی از خود دل است این بهانه ای است برای یاد آوریش.
شما هم شاد باشی و پویا
خیلی قشنگه و متن هات آرامش بخشه
آرامش ماندگار ترین مهمان وجودت باد خوش آمدی
در جاده بی انتهای ابدیت
تنها بودم اما اومید داشتم
به بازگشت
خیلی نوشته هات رو دوست دارم جنس قلمت خیلی قشنگه من شما را لینک کردام
بودن هم نگاه های خیره و لبریز از درک رو دوست داره.
اقا مهرداد ممنون که به من سر زدید خیلی لطف کردید مرسیییییییی
سلام..
متنت خوب بود...یا بهتر بگم حستو زیبا بیان کردی اما یه کم بوی غربت غم داره...
من میگم...
وقتی دنبال پیدا کردنی باید شعفت همه جارو پر کنه اون وقت اون میشه هاله درخشانی که محافظته ...همیشه.. باهاته ..
شادی... چون همیشه در حال کشف کردنی..
این حسو خیلیا ندارند...و میشن مصداق روزمرگی...یا همون مردگانی که اسمشونو علم کردی و از هیاهوشون گریزونی..
به هر حال..
قابل تامل بود و دلنشین...
مرسی که قشنگ خوندی و با توجه و قشنگ گفتی
شادی اما . . .
در امتداد نگاه تو
لحظه های انتظار شکسته می شود
و بغض تنهایی من
مغلوب وجود تو می شود
سلام مرسی از اینکه بهم سر زدی
حضور تنهایی رو بیگانه می کنه
امروز خیلی چیزا دستگیرم شد..
اینکه دنیا "ارزشمنده"..
به اندازه ای که باید میومدی و کاری میکردی..
مثل همین پیدا کردنه که گفتی و تعبیرت ازش فشار بود..
" کوچیکه..."
به قدری که اگه بخوای از خودت فرار کنی میخوری به درو دیوارشو ناچار میخکوب میشی...
و البته کمی "بی رحم"....
اینایی که گفتم میشه جمع نقیضین...نه؟!
لازم نیست حساب عروضی بلد باشی...فقط همین که اگه هستی....باش...
و اگه نیستی.........؟؟؟؟؟؟؟؟
نمیدونم چی میشه...
چاره ای جز بودن نیست...باید باشی..
و این"" باید""" به مزاج منه آدم سرکش رانده شده خوش نمیاد که...هی گندم نفرین شده میخورم و هی امید دارم به اینکه...صد بار اگر توبه شکستی ......باز آی؟؟؟؟؟؟
پس تکلیف گندم نخورده ها چی میشه...
احتمالا منه صد بار توبه کن میشم سور چی و ندیمه اونا..
پس باز شد همون داستانو همون حسرت...
اینه که میگم وقتی هستی باید باشی نه اینکه مرده ای باشی در لباس زندگان..
به هر حال اینا شد سفسطه...دور باطل...یا هر چیزی که تهش هیچکسو قانع نمیکنه...و البته قابل کشف و شاید هیجان انگیز..
البته این فکر منه..
====================================
ممنون از حوصلت...
ممنون از نوشتت
سلام
ممنون از دعوتت
یه سوال؟نه بهتره بگم نظر می خوام بازم نه مشورت
پیشنهاد کار در پست بانک به من شده
نمی دونم چیکار کنم تمام وقتم رو میگیره حقوقش هم کمه
اگه موقعیت بهتری سراغ نداری و بدونی جای رشد داره شروعش خوبه
انتخاب میان تظادهاست.تو کجای این باوری؟
مرسی از حضورت در ما.
من همان تضادهایم
سلام
ممنون که اومدی و نوشتت رو هم خوندم زیبا بود و ممنون که خبر دادی بیام بخونم
جالب بود... البته وبلاگت هم جالب بود!
تا حالا وبلاگی با این فونت ندیده بودم! و البته هیدر هم خوب ساختی
چه قدر اسمت قشنگه
نمی دونم چرا . . . . .
شاید به خاطر شباهت زیادی که با اسم من داره.
من عاشق اسمم . . . مممممممممممممممم
مرسی که اومدی نوش چشمات باشه این بودن.
نوشته هات عالیه مهرداد جان حسابی ترکوندی.
مهرداد نمی دونم چرا از بچه گی از ادبیات بدم می اومد
ولی دوستایه گله ادبیاتیم رو خیلی دوست دارم مثل شما مهرداد گلم
ممنونم عزیزم٬ خوب حتما آرش کوچولو رو اذیت کرده بوده. البته ادبیات هم مثل همه چی چیزایی واسه بد اومدن داره اگه دنبالش بگردی.
ولی میشه غرق نقاط لذتش شد. منم مهربونی دلتو به جون می پذیرم و دوست دارم. آرش منو یاد درباره ی الی . . . میندازه. خوب باشی.
التماس دعا..
بوسه زدم سطر به سطر تو را تا که ببویم همه عطر تو را
سطر به سطرش همه دل دادگی است عطر جوانمردی و ازادگیست
از غم خود جان مرا کاستی بار دگر جان مرا خواستی
سلام وب قشنگی داری موفق باشی
واژه واژه برای شور است . . .
سلام
مرسی از حضور گرمت .
مطلبت گیجم کرد.... ولی زیبا نوشته شده.
گیچ .!؟
نه این همون تلنگر واسه نگاه دوبارس.
شاید بهانه ای شود تا سوال خفته را بیدار کنی برای یافتن پاسخش ...
خیلی جالب بود
lotfan moraje e kon o upe jadid ro bekhun ta manzuramo befahmi
خوب معماس دیگه!
ممنون که سرزدی موفق باشی
مهرداد عزیز مرسی از حضورت.اگه مایل به تبادل لینک بودی خبرم کن
سلام مهرداد جان
از قلمت خوشم می آید ...خواننده وبلاگت بودم ..چند روزی هست ...
از دیروز که این متن رو خوندم دارم فکر میکنم چرا اتاق تو ...۶ سو داره ؟؟
واقعا دوست دارم بدونم چرا ؟ اگه اشکالی نداره البته
مرسی که هستی
آخه من وقتی از کند و کاو اطرافم به نتیجه نمی رسم و از چرخش چهارسوی کور خسته می شم نگاهمو به جستجو پایین میندازم و گاهیم تا اوج با بالا و بلندای اتاقم پر می کشم. اینه که من توی شش سوی محبوسم . . .
کلمات به سختی می آیند...
فقط ازت ممنونم که به من سر زدی...
درست گفتی تا حدی... شاید بهتر بود که بگی وقتی نگاهمون پرهای حقیقت رو "سوزوند"...
و حالا حقیقت گمشده تر از سوزنی در انبار کاه است. کهربا میخواهدکه دستان ِ ما کوتاه است...
و سوال اینکه چه شده نگاه ما از کهربا کمتر شده ..؟
صبر و صبر .
به شرطی که توام با مرگ و روزمرگی نشه
صبر به عنوان فرصتی برای تلاش
شاید . . . . . . . . . . . . .
سلام مرسی که به من سر زدی
سلام
مرسی از حضورت
متن سنگین ولی خوبی بود. ایشالا خودتو پیدا کنی!
بای.
نه به این سنگینی
سلام به دوست خوبم ...
خوبی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
I'm UpDAte !!!
خوب م
اسمامون خیلی توپه!
مثل اینکه تموم مردادها به اسمشون علاقه خاصی دارن!
آخه مهرداد ناز ترین اسم دنیاس
به خصوص اسم من.
سلااااااااااااام دوست خوبم...
ممنون از حضورتون.....
0000____________من آپم___ __777____________
______0000_______________________77777____________
____00000___گذری_______________7777777_____________
___00000______________________777777777___________
__000000____________77777777777777777777777777777_
_0000000___نیم نگاهی___7777777777777777777777777___
_0000000_________________777777777777777777_______
_0000__00_________________77777777777777777_______
_0000__00000000__________777777777_777777777______
_000000000000___________7777777_______7777777_____
__0000000000___________77777_____________77777____
___0000_000000________777___________________777___
____00000_______0____________0000_________________
______000000__00000______000000______نظری_________
________000000000000000000000_____________________