امشب در هجوم التهابم، هجومی به سادگی دلم، هجومی یاد آور نقش های فراموش شده، هجومی ...
هجومی که همه ی دلم را به مهمانی غم برده است.
غم آشکاری در هر گوشه ی دلم پنهان بود و چشم های خیره ی او لای انگشتانم یا میانه ی صدای بریده ام یا در سکوت واژه هایم جست و جوگر است.
کاش می دانست چیزی که دنبالش می گردد مدفون در من است.
کاش می دانست من سال هاست مرده ام، آخر دوستی من با مرگ کهنگی پر عیاری دارد.
اما او ندانست من در خودم دفنم و کالبد ویرانه ام جز نمادی برای یاد آوری نبودنش نیست ...
همچنین می توانید در باکس زیر دیدگاه های ارائه شده را ببینید و دیدگاه خود را نیز درج نمایید.
hala k dari miri ama in mani k asheghet bood ro pas bede,lotfan.kheyli ghashang neveshti
من هستم ... جاری و پر از موج های خروشان سکون ...
مرسی
خیلی جالب توجه بود
مر س ی از توجهت
امشب شب هجوم ملخ ها به باورم است..باورم ان واژ ه ی مقدس سه حرفی بود..که ناگفته ماند!
تو بگو!
رنگ بپاش بر نقش های حاضر و غم را به دوردست ها بفرست!!
دارم مثل یک راهبه ... قدیس وار!!نصیحتت می کنم که مهمانی غم را فرموش کن..
خلسه ی من برایت تجربه باشد که میزبان غمم این روزها..
اگر نمی داند چیزی را که در جستجویش است...در تو مدفون است!!برایش فهم بگنجان..بگو..
تو بگو!!
رنگ بپاش بر نقش های حاضر و او را غرق در بی رنگی ات بکن!
نقش های حاضر یا نقش های در راه همه و همه در پرتو رنگ نگاه و در آنسوی تری از دلند و چه سایه ی قشنگیست برای پناه آن بی رنگی خواستت.
و فهم وقتی ارزشمند که از مسیرش و در همرهی عمیقی از احساس پای به مدفن وجود گذارد ...
اگر رهایی از غمم را آرزومندی٬ نصیحت قدیسه را با عطوفت راهبه وار به سمت غم ببر شاید او مصون مانده باشد از کری و کوری ...
eyvaaaal hala beche khubi shodi!
mese hamishe harf nadash! kheili like!!
ایول به خانم پلیسه... مرسی که جریمم نکردی... مثل همیشه تشکر فراووووووووووون
سلام...
مثل همیشه خیلی خوب بود.....
و مختصر...
سلام...
ممنونم ازت و از نگاه بی اختصارت
سلام مهرداد عزیز! اولا باید برای اپی که گذاشتی بهت تبریک بگم! چون فوق العاده است!
بعد ممنون از اینکه بهم سر زدی و اون شعری که در مدح وبم گفتی!
کاری هم به تعریف تا انتقادش ندارم1
یعنی نمی خوام داشته باشم!
اینقدر خسته ام که دیگه حوصله ی خودمم ندارم! چه برسه به اپ درست و حسابی!
اومدم بگم بازم یه اپ مزخرف دارم مثل زندگیم!
سلام محمد جان
مرسی از تبریکت. قشنگ دیدی عزیز و تارنظرم رو هم به نگاه لطف خوندی.
اینطوری نگو که دلگیره
ممنون خوب بود به من سری بزن
ممنون از توجهت و مرسی که سر زدی به بودن
سلام
ممنون از دعوتت خواندم و لذت بردم
سلام
مرسی از پذیرش دعوت و همیشه غرق بهترین حس ها باشی
slm! be man sar bezan lotfan!
سلام... آلاچیق همیشه سر زدنیه
در رویاهایت جایی برایم باز کن
جایی که عشق را بشود
مثل بازی های کودکی
باور کرد
خسته شدم از بی جایی ...
خیلی زیبا مثل همیشه
باور پذیری بازی های کودکانه از نابی هر تکاپوی آن بود٬ عشق هم با با خلوص و نابی احساس باور پذیر و بارور و دور ریز هر خستگی و ماندگی میشه.
مرسی از حضور و جمله ی زیبایی که برای بودن هدیه آوردی ...
alachigh montazerete!
سلام دوست عزیز یه مدتی بود نیامدیم به بودن ولی بودیم.
ای کاش که می دانست....
سلام و اون چیزی که شادی بخشه همون بودنه ولو که تو بودن ما نباشی. شاد باشی و آری کاش بداند . . ...
هی داداش
غمناک بود
چی بگم..حرفم نیومد دیگه!!!!!!!!
مرسی که اومدی و با حسش همراهی کردی ...
سلاااااام...خوبین؟؟؟
وب قبلی حذف شد...
دوست داشتین یه سر به این وب گروهیمون بزنین....
ممنون
سلام و خوبم. آخی... چرا آخه؟
سلام به مهرداد عزیزم...خوب باشی دلم و سرزنده...سخته برام حسهامو تو وبلاگت بگم که همه می بینن ولی بدون برام خیلی عزیزی و همراه حسهای نازنینت می مونم و دوسشون دارم.
سلام... خوش اومدی و بودن همه ی حس هات رو سختگو و آسان گوی از اونا رو دوست داره و با شوق در عمق خودش جای می ده.
منم این حسو داشتم عزیزم...حس می کردم حسهام مثل مرداب یا جنازه ای سیاه شده و بو گرفته از من حمایت و توجه میخوان و هر روز و هر لحظه این توجه رو به سمتشون فرستادم تا جایی که تغییراتشون رو حس می کردم و رشدشون رو و شاداب شدنشون رو...الان هم هر روز و هر لحظه با شکلی جدید ار حالاتشون روبه رو میشم و با درک و توجه بهشون می بینم که که گذر می کنن و به حالتی از آرامش و رضایت بیشتر می رسن.
حسها با همه ی زلال گونگی و آب صفتیشون توی مراقبت همیشگی جریان و گذر هست که با طراوت می مونن و در خاموشی و سکوت بی توجهی و غفلت به درد مرداب گونگی دچار می شن و توی سیاهی و تعفن فرو میرن و محتاج و نیازمند تغییر و درک واقعی می شن ...
حسهایی که وقتی درک میشن و از انکار و بی توجهی و سرکوبیشون دست می کشی می بینی چه صادقانه دارن وضعیتشون رو توصیف می کنن و چه غافلانه شفافترین گیرنده های حسیمون رو نادیده می گیریم!!!!
از فرمت جدید وبلاگت خیلی خوشم اومد و خیلی این فضا رو دوست دارم...خیلی بهت سر می زنم دوست نازنین و عززززیزززز
شبت قشنگ و دلت پر رونق و توجه خالصانه
توجه همون همواری و همراهی راه برا رفتنه. رفتن به سمت دریای هستی و غرق شیرینی وجود و بودن شدن...
مرسی از نگاه قشنگ و نازبینت به سراروی بودن و پذیرش اون.
شب و روز هات همه به رنگ ناب مورد خواست دلت
دلم نمیاد برم مهرداد...دوست دارم بگم همه آنچه دلم برایت میگه رو...دوست دارم همرات باشم..دوست دارم رهاشدن و شوق گرفتن درونیت رو شاهد شم...دوست دارم حسهات رو وقتی فهمیده میشن حس کنم...دوست دارم ماتمهایی که لایه لایه رو هم جمع شدن درک شن و به جریان بیفتن...دوست دارم آهنگ بودن رو در وجودت حس کنم...دوووووسسستتتت دارم یه عالمه به اندازه ی همه ستاره هایی که اون شب رصد دیدم...!
بودن رو با توجه و نگاهت شرمنده می کنی و با همراهی و همگامیت شکوه آفرینی می کنی و لایه های خاموش رو به همون ستاره های بی شمارش پیوند می دی...
سلااااااااام خوبین؟؟؟
واقعا بازی رو ندیدین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
البته چون شمایین...دور از انتظارم نیس...
ممنون که بهمون سر زدین.......
سلام و خوب خوبم.
واقعا ندیدم٬ جدی می گم اصلا ندیدم.
چه دعایی کنمت بهتر از انکه خدا پنجره ای رو به اتاقت باشد!
سلام خوبی مهرداد عزیز! دیگه به ما سر نمی زنی؟ خبری هم ازت نیست!
تونستی سری بزن اپم
و چه خوب که این پنجره همان تار و پود نگاه باشه تا اتاق درون با وسعت این پنجره وصل به بی انتهایی بشه!
سلام و خوفم عزیزم. یه کوچولو درگیر دنیای مجازی بودم و به این دنیای واقعی کمتر سر زدم!
شاد و همیشه تازه باشی
دیگر!
آدمی را دوست نمیدارم
میخواهم درخت باشم
پرندگان را
بیشتر دوست دارم
--------------------------
داشتم نا امید میشدم که بعد از چند وقت صندوق پستی ام دوباره ۱ نامه اومد براش.
چه حس خوبی بود...
انگار یکی از دوستان دبستانم بود...
خوشحال شدم از اینکه دیدم فراموش نشدم !
امتحانات چطور گذشتن؟!
درست گفتم؟!
تولدم مبارک...
مزه ی دیگه ای داشت !
به روزم...
زیبایی پرنده در پرواز است وقتی که در اوج آسمان شکوه هستی رو توی چشمای کوچیکش جمع می کنه.
حس خوب درست به صندوق بسته ی فراموشی بخوره تا سرشار از بهترین حالت باشی در شکوه تولدت
تولدت مبارک
از هر نظر شما میشه یه دنیا برداشت داشت !!
میشه نظرات رو نوشته های دوتا دست حساب کرد نه یه نظر....
کلی حرف توشون قربانی شدن تا برسن به من !
دوسشون دارم...
شاید توی این چندوقت غیبت...
الان بهتر و بیشتر قدرشان رو میدونم...!
نمیدونم باید تشکر کنم بابت نبودن...
یا برای بودن !
نظرها هم مثل آدما دنیا دارن
شاید به خاطر اینکه دیگه قلم غریبه هست و یکدستی غایب پس نوشته ها حاصل تایپ و نوشته ی دو دست ...
کلی مشتاق بودن که رسیدن
بودن هم مثل نبودن قشنگه
سلام از اینکه بهم سر می زنی ممنونم
مرسی از بودنی بودنت
سلام مهرداد...حس خیلی خوبی دارم از اوج گرفتن بی انتها...از بی نهایتی که احساس می کنم...از اینکه همه ذرات گشوده و ربنا گویان آماده ان تا عصاره ی جانشان را بنوشم...دوست دارم بهترین حالم را در جوهره ی جان و احساست بریزم تا روشناییها را با هم تقسیم کنیم...تنهایم مگذار دوست داشتنی
سلام ... همیشه وقتی که کرانه ها دست به بی کرانی می دن و بی انتهایی از دریای پیش رو طلوع می کنه٬ تشعشع و فروغ نور اون تا دورترین ذرات پهنه ی جان و دل رو فرا می گیره و روشنی بخش می شه برای همیشه ی لحظه های نفس کشیدن و بودن و در مسیر نابی هستی پیش رفتن.
مهرداد؟ ناراحتتون نمی کنه به اسم کوچیک صداتون می کنم؟ امید دارم که جان و دل هستی به دل و جانت پیوند بخورد...شب آسمونی ای داشته باشی..
فکر نمی کنم چیز ناراحت کننده ای با خودش داشته باشه.
همه ی آرزو های قشنگ مثل بارش زیبایی از شهاب ها توی لحظه های پر شکوهت تابش داشته باشه.
خیانت کرده ام .... آری
و بر عشق تو می خندم
دو چشمت را خودم امشب
به روی خویش می بندم
سلام مهرداد عزیز خوبی؟ نیستی سری به ما نمی زنی؟
اومدم بگم به یادتم و اینکه اپم!
سلام خوفم و هستم و همیشه گل یادت شادی بخشه محمدم
دوباااااره سلام...
ما آپیم خوشحال میشیم یه سر بهمون بزنین...
ممنووووووووون...
دوباره تر سلام تر و همیشه آپتر باشی و مرسی از اومدنت
سلام دوست عزیزم...
باز هم که حال و هوای دپرس داری...
منم تو این حال و هوا هستم...
این رسم دنیاس...
آپ هستم...
سلام دوست جونی
دپرس چرا؟ رسم دنیا هم انتهایش خاموشی است و ماییم که می مانیم...
فرقی نمیکند
بگویم و بدانی
یا نگویم و بدانی
فاصله
دورت نمیکند
در خوبترین جای جهان جا داری
جایی که دست هیچ کسی به تو نمیرسد
دلم..!
چه قدر زیبا تبلور پیدا می کند یک حس وقتی که در شیشه ی تابنده ی بی مفهومی فاصله نور افشانی می کند.
salam mehrdad chetori?
khastam nazaratet ziad she
nilo0:d
سلام و خوفم
چه خواست جالبی دونقطه دی
سلاااااااااااااااااااااااااااام از کویر مزاحمتون میشم نیلوفرم
خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام مگه می شه نسیم از کویر وزیدن بگیره نفهمم. من خوبم و خوبه که از زلزله جون سالم به در بردی. این بار به خیر گذشت اما خیلی مراقب باش.
slm bad az modatha!!!!! vagh kardi ye poste taze bezar agha mehrdad!
سلام
خوش اومدی مثل همیشه. شما هم آلاچیقت رو جمع نمی کردی بهتر نبود؟
عاشق نوشته های انگلیسیت شدم مرد بودن !
واقعا...
من در قلبم رو برای همیشه بستم !
باب دل بودن رو دوست ندارم... یکنواختی رو زیاد دوست ندارم !
گاهی لازمه نمره ی ۱۰ بگیرم !
شاید برای شادی دلم !
و یا شاید...
برای فُرم دبیرستان !
بازم ناشینانه حرفهامو پشت سر هم زدم...!
راستی !
مطلب زدم...
همه میگن فوق العادست !
نمیدونم...
مگه از دل نوشتن هم تعریف داره؟!
نایس اند ذی آر اینترست این یور رایتینگ
واقعا
و کاش گشودگی هم یافتنی بود...
خوب ده هم میتونه صفت باب دل رو به تن بپوشه.
شاید برای بودن
متفاوت بودن
شاید دور و دور دور ...
اگه دلش تعریفی باشه حتما
سلام ....
بدنگوییم به مهتاب اگر تب داریم
مرگ پایان کبوتر نیست...
تو فرض کن همین خیال ساده مرگ مرا از این همه بودن بی معنا
نجاتم میدهد..گاهی برای ماندن باید رفت...باید نبود
مهرداد جان دلم برای تو وهمه دوستان وب تنگ شده
خوش باشی..ممنون که هنوز به وبم سر میزنی
سلام
دیده ام گاهی ماه می آید به زمین ...
و گاهی باید با بودن یکی شد...
لطف داری مثل همیشه و شادی های فراوون روونه ی دلت.
به روز نمیشین؟
اگه روز بشه...
kheili namardi kardi chan bar bet goftam ghable jam kardan bem sar bezan vali sar nazadi
dg alachigham mese sabegh aramesh nadash!!!!!!
چند روزی نت با من قهر بود خوب...
کاری که نباید کردی دیگه همون که از آیدا خواستم نکنه و کرد ...
سلام...حالتون خوبه؟؟
ممنونم از اینکه اجازه دادین از اون جمله(خسته ام...)استفاده کنم...واقعا ممنونم...
الان مسخره س که بگم آپم یه سربزنین درسته؟؟؟
آخه میدونین که موضوعش چیه!!
به هر حال...آپم دوست داشتین یه سر بزنین
خوفم... نوش جون و دلت باشه و همیشه آپ و با تازه ترین گفتنی ها باشی
سلاااااااااام...چطورین؟؟
مرسی که به بهمون سر زدین...
آپمو تغییر دادم...دوست دارم نظرتونو در موردش بدونم...اگه افتخار بدین...
منظورتون از ترجمه ی آهنگی که گذاشتم...ترجمه ای هستش معمولا مردم ازش میکنن بود یا ترجمه ای که من ازش میکنم؟؟
سلاااااااام تر... خوبم و خوب خوب باشی.
هر ترجمه ای از هر کسی می تونه باشه...
قشنگ بود
میییسی
salam
ayda naraft,,hast ama ba sokooot,sokoooti ke dalilesh del shekastegiye,ama ye ruz sokoootesh tabdil be faryad mishe.
hamin.............
من بودنش رو انکار نکردم و از رفتنش نگفتم...
از جمع کردن وبش گفتم. اینکه حرف هایی که برای نگفتن داشت رو جمع کرد مثل صبا که آلاچیقش رو جمع کرد...
هر جند خسروان بهتر می دونن که با مملکت خویش چه کنن...
مرسی که مثل همیشه نگاهت رو به بودن آوردی.
امیدوارم که ته ترمت دلنشین باشه و شیرینی عسل حاصل از موم سختیایی که میدونم تحمل کردی رو به گوارایی تمام بچشی.
man vaghean nemidunam ke az cme nafar ghabli khoshal basham ya narahat! faghat hamino migam ke zogh zade shodam!
یه حس وقتی توی اوج قشنگی خودشه که به راحتی از عمق دل بیرون بیاد و تا آخرین حد خودش رشد کنه و هماهنگیش با همه ی اجزای هستی جاری باشه و ملموس...
چه این کار نظرسنجیت با مزه است....
امیدوارم که یه روزی تمومی این دغدغه های فکری و ذهنیت تموم بشه...
کدوم نظر سنجی؟ کدوم دغدغه؟ کدوم تمومی؟ ؟؟!
empty?
why??????????????????
؟is silence empty
i dont know,maybe
what do u think?
i dont think! but you are specialist in silence then you have to answer this question
سلام..چطورین؟؟؟
احیانا قصد آپ کردن ندارین؟؟؟؟؟؟؟
الی آپ کرده...خوشحال میشم یه سر بزنین...
ممنوووووون
سلام. این آپه که باید قصد بکنه.
chera dge neminevisi?!?!?!?!
و خواهم نوششششت....
سلام مهردادخان گل...داشتم به کلمات این پستت فکر میکردم...هجوم التهاب وسادگی دلم...یه جور پارادوکس...یاد متن یکی از دوستان میفتم...که میگفت...چه کنم با این آرامش پر از بیقراری...میدونی...گاهی اصلا التهاب پشت التهاب میاد واین دل ساده بی خبرو غافلگیر میکنه اونقد که حتی نمیتونی این حجم درد رو خالی کنی...مهرداد؟تو چقدر به نیروی مثبت وعملی بودنش تو تییر زندگی اعتقاد داری؟؟نیروهایی مثل ایمان-امید و....
سلام به بوی گل و بلبل به یاد آور شیراز. مرسی که اومدی و هجوم حضورت رو بعد از گذرون امتحاناتت با بودن دادی تا پارادوکس دلتنگی و شادی رو درش به آرومی و بیقراری گره بزنی... التهاب نبودن یه چیزی سر جای خودشه و با همگونی اجزا التهاب با حجمی از غافلگیری نا پدید می شه ... و از نیروها گفتی شاید بد نباشه اولین پستم رو بخونی (زندگی و نوع نگرش).
سلام خوشحالم باز در این دنیای وارونه قدم گذاشتم...
به این فکر کردی که ما تمام اجسامو وارونه میبینیم ؟
و فکر میکنیم حقیقت همینه...؟
ولی در واقع دنیا وارونه نیست...و ماییم که نمودی از وارونگی هستیم...
وارونگی + واروندگی=انسان(اشرف مخلوقات(وارونه))
کنجکاوی در همین وارونگی و حقیقت هاست که عیار کنجکاو رو بالا و بالاتر می بره و برتری و وسعت نگاه و لایه های مخفی تر رو به ظهور و حضور می رسونه.